در باب عوامل مؤثر بر طلاق باید گفت که دخالت نادرست اطرافیان در بروز تعارضات خانوادگی و نارضایتی های زناشویی تأثیر بسزایی دارد. از سوی دیگر، نبود مهارت های ارتباطی در ایجاد تعارضات خانوادگی نقش مهمی دارد. بسیاری از خانواده ها به درستی نمی دانند که چگونه باید در خانواده اظهار محبت کنند و آموزشی نیز درباره مهارت های ارتباطی در خانواده ندیده اند. نارضایتی از روابط عاطفی و جنسی از دیگر عواملی است که رابطه زناشویی را تهدید می‌کند. همچنین یکی از مقولات دربرگیرنده عوامل تعارضات زناشویی منجر به طلاق، مسایل فردی مشترک وجود داشته است و مسؤلیت آن بیشتر مربوط به خود فرد می باشد نه همسر او. آنچه زنان و مردان متقاضی طلاق در این حوزه عنوان کردند، عدم آگاهی و توانایی در شناخت این مسایل در همسر خود پیش از زادواج بوده است و همین عوامل بعد از ازدواج منجر به تعارضات زوجین شده است. در سطح بین فردی به عواملی که در رابطه بین فردی زن و شوهر جلوه بیشتری دارد اشاره گردیده؛ از جمله این موارد، عدم همسانی زن و شوهر است. نظریه همسان همسری به امر همسرگزینی بویژه در جوامع در حال گذار که در حال تغییر سریع معیارهای همسرگزینی به معیارهای مدرن است اهمییت ویژه ای می یابد. عدم تفاهم اخلاقی از علل اصلی تعارضات زناشویی است که تهدیدی جدی برای زندگی زناشویی قلمداد می شود. بسترهای طلاق را در چهار بستر کلان، میانی، خرد و تعاملی دسته بندی کردند؛ بسترهای کلان شامل عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که زمینه ساز طلاق می شود. زیر بسترهای مشکلات مالی و اقتصادی، کم ارزش شدن ارزش های سنتی و مذهبی، تغییرات اجتماعی و اعتیاد است. بسترهای میانی شامل عوامل روابط بین فردی و زناشویی است. زیر بسترهای ضعف مهارت های زناشویی و عدم ایفای نقش های همسری در داخل این بسته قرار دارد. بسترهای خرد عواملی هستند که مربوط به خود شخص هستند مثل بیماری روانی همسر. بسترهای تعاملی به عواملی گفته می شود که با هم در تعامل هستند و نقش پررنگ تری از بسترهای دیگر دارند. چراکه با بسترهای دیگر در تعامل هستند. دو بستر در این زمینه اعتیاد و ضعف مهارت های زناشویی می باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *