ما به طور طبیعی به مواجه شدن با آسیب پذیری هامان تمایلی نداریم. در جامعه ای زندگی می کنیم که می گوید موظف ایم قوی باشیم، موظف ایم آسیب پذیر باشیم. ما به نادیده گرفتن یا انکار کردن ضعف و شکنندگی مان گرایش داریم. شاید حتا برای اعتراف به شکنندگی در حضور شریک زندگی مان بی میل تر هم باشیم. فکر می کنیم از جذابیت مان کم می شود. همین طور متوجه می شویم که به نظر می رسد پذیرفتن آسیب پذیر بودن، اسلحه ی قدرتمندی در دستان کسی می گذارد تا بیشتر از دیگری بیازارد. شاید همسرمان از ما سؤاستفاده کند. غریزه مان می گوید از خودمان محافظت کنیم.

وقتی خودمان معشوق و محبوب هستیم، گاهی تمایلی نداریم که نشانه های پریشانی را در شریکزندگی مان ببینیم، حتا وقتی این علائم واضح و آشکار هستند. مطمئن نیستیم باید چه کاری انجام بدهیم یا چه حرفی بزنیم؛ به خصوص اگر الگویی برای نشان دادن واکنش مؤثر نداشته باشیم. بعضی از ما هرگز در عمل پیوند امنی ندیده ایم. ما نمی خواهیم آسیب پذیری شریک زندگی مان، یا به طور نامحسوس، خودمان را بشناسیم یا در آن گیر کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *