آیا تا به حال با خود اندیشیده اید که خیانت در رابطه دقیقا به چه معناست؟ آیا با همسرتان در تعریف آن بحث و جدل دارید؟ تنوع زیاد در تعاربف خیانت برای هر فرد وجود دارد. برای بعضی ها، مکالمه صمیمانه با جنس مخالف خیانت محسوب می شود. برای برخی، مرز خیانت رابطه جنسی است؛ و برای برخی دیگر هرچیزی بین این دو خیانت محسوب می شود؛ یعنی تعامل بیش از حد دوستانه، و تماس های تلفنی شبانه همگی در این محدوده قرار می گیرند.
بنابراین وقتی تعریف شما و شریک تان متفاوت است چه می کنید؟ وقتی یک نفر حس می کند به او خیانت شده، ولی شریک زندگی او این موضوع را انکار می کند، چه باید کرد؟
تعریف خیانت به ” دیدگاه هر کس” بستگی دارد، ولی این جمله یعنی چه؟ برای شکوفا شدن صمیمیت، رابطه باید امن و اطمینان بخش باشد. شما باید حس کنید همسرتان قابل اعتماد و روراست است تا کاملا بتوانید پیش او احساس راحتی کنید. اگر کاری که همسرتان انجام می دهد، شما را اذیت کند یا امنیت تان را تهدید کند، رابطه شما دچار مشکل شده، بی ثبات و متشنج می شود. وقتی این اتفاق می افتد شما با سرکوب احساسات تان و عصبانی شدن از خود دفاع می کنید؛ که هیچ کدام منجر به احساس نزدیکی و ارتباط نمی شوند. به همین خاطر درک متقابل از معنی خیانتی که هرکدام در ذهن دارید، به شما خیلی کمک خواهد کرد. چه چیزی باعث می شود حس کنید همسرتان مرزهای راحتی و امنیت شما را زیر پا گذاشته است؟ اگر مرزی که در ذهن شما است،با مرز همسرتان متفاوت باشد، باید به آن احترام بگذارید. فرض کنید همسر شما نمی خواهد شما در مورد ازدواجتان با همکارتان گفتگوی خودمانی و نزدیکی داشته باشید، ولی به نظر شما این کار اشکالی ندارد. در این شرایط من سخت معتقدم که جدا از چیزی که شما حس می کنید، به خاطر احترام به احساسات همسرتان، باید از « گفت و گوی صمیمانه با همکارتان دوری کنید». خلاصه این که بخواهید در مورد حد و مرز همدیگر گفت و گو کنید منطقی است. ولی اگر در آخر به توافقی دست پیدا نکردید، باید به احساسات شریک خود احترام بگذارید. مخصوصا زمانی که در مورد تصمیماتی صحبت می کنیم که احساس امنیت همسرمان را به خطر می اندازد. ازدواج های موفق براساس مراقبت متقابل شکل می گیرند و اگر رفتاری منجر به یک شیب خطرناک می شود و برایتان مشکل ایجاد می کند، باید بازنگری شود. بسیاری از افراد متأهل فکر می کنند داشتن دوست صمیمی جنس مخالف اشکالی ندارد، ولی همین مسئله هم می تواند منجر به یک شیب خطرناک شود. یک ملاقات کاملا بی هدف و ساده با همکاران بعد از کار، می تواند باعث شود دو نفر از همکاران به اجرای پروژه مشترک علاقمند و هیجان زده شوند، تحقیقات نشان داده است که این هیجان باعث تولید دوپامین می شود و گاهی اوقات زوق و هیجان برای پروژه ممکن است به ذوق و هیجان برای همکاری تبدیل گردد. همکارانی که به این شکل در پروژه ای مشغول می شوند، احتمالا مدت زمان زیادی را با هم می گذرانند و ارتباط بینشان خیلی راحت و صمیمی شود. به زودی با هم ناهار می خورند و با افزایش حجم کار، مدت زمان بیشتری در کنار هم هستند. ساعات بیشتری کار می کنند و ممکن است بعضی اوقات با هم شام بخورند.
مدتی پس از آن، بحث ها صمیمی تر می شود. گهگاه صحبت از نارضایتی در ازدواج می شود. همکاران که حال تبدیل به دوست هم شده اند، اکنون احساسات یکدیگر را درک و تأیید می کنند و محرم اسرار هم می شوند. ارتباطی که باهم دارند، رابطه آن ها را خاص و جدا از ازدواجشان تعریف می شود. رابطه بین این دو ممکن است در این مرحله فیزیکی یا جسمانی شود، ولی حتی اگر وارد این مرحله هم نشود، طبیعت و اصل این رابطه مخفی نگه داشته می شود و بگذارید رک بگویم: مخفی کاری ازدواج را به سمت طلاق هل می دهد.